دوستان زیادی سوال می کنند چگونه می توان نوشت .اصولا از کی می توان شروع کرد . زاویه دید چیست و چرا به بعضی داستانها ، داستان تکنیکی می گویند . سعی کردم در حد وسعم به تمام سوالهای که دوستان از طریق ایمیل و پیام خصوصی نوشتند به طور عمومی جواب دهم تا مورد استفاده همه قرار گیرد .اول روایتی را از عباس معروفی نویسنده رمان سال بلوا مقیم آلمان نقل می کنم. امیدوارم آن دست که نمی دانند از کی شروع کنند جواب خود را بگیرند .به وبلاگ داستان روز هم سری بزنید.
مشق شب به روایت عباس معروفی
از اولین خاطرههای خوب نوجوانی من مربوط به زمانی است که دلم میخواست داستان بنویسم، اما بلد نبودم. داستانهای چخوف را میخواندم، و چون این داستانها ساده و دلچسب بود، به راحتی میتوانستم از روی آنها کپیبرداری کنم.
اوایل مثل مشق نوشتن بود.
کمی بعد یاد گرفتم که اسم خیابانها و شهرها و آدمهای روسیه را ایرانی کنم.
فکر میکنم از چهارده سالگی تا هفده سالگی چیزی حدود سه سال، از آثار چخوف خواندم و نوشتم.
امروز که سالها گذشته، خاطرات آن روز لبخندی است که از یاد نام آنتوان چخوف بر دلم مینشیند؛ یاد انسانی مهربان که عاشق آدمها بود، و این عشق در تمامی نوشتههاش موج میزد.
انواع زاویه دید و خواندن داستانهای که به شما کمک می کند بهتر زاویه دیدها را بشناسید
من
از دید شخصیت اصلی (من راوی ): در این شیوه شخصیت اصلی داستان با زبان خودش داستان خودش را می گوید ، که البته این شخصیت لزوماً خود نویسنده نیست.مثال داستان گلدسته و فلک جلال آل احمد
من
از دید شخصیت فرعی ( همراز ) : در این شیوه راوی داستان دوست یا همراز یا آشنای کسی است که داستان برای او رخ داده است . در واقع راوی داستان کس دیگری را می گوید . مثال رمان لبه تیغ : موام یا گتسبی بزرگ : فیتزجرالد
تک گویی نمایشی : در این شیوه راوی دارد با کسی حرف می زند اما ما فقط حرف های راوی را می شنویم و تاٌثیر حرف های طرف مقابل او را در حرف های او می شنویم . مثال: صله ارحام امیر حسن چهلتن
تک گویی درونی ( حدیث نفس ، جریان سیال ذهن ) : در این شیوه کسی بلند بلند فکر می کند و گاهی گویی مثل دیوانه ها هذیان می گوید . حتی ما تاثیر اتفاقات و مناظر پیرامون او را بر افکار او می شنویم : مثال : خشم و هیاهو : فاکنر شازده احتجاب : هوشنگ گلشیری
داستان گویی به طریق نامه : دو نفر یا چند نفر به هم نامه می نویسند و داستان از این طریق بازگو می شود . گاهی البته فقط یک نفر نامه می نویسد. مثال: بابا لنگ دراز : جین وبستر
داستان گویی به طریق یادداشت روزانه : در این شیوه راوی از طریق یادداشت روزانه یا دفتر خاطرات ، داستانش را می گویید مثال : رازهای سرزمین من : رضا براهنی
او
از دید شخصیت اصلی ( دانای کل محدود ) : در این شیوه تعریف داستان، نویسنده داستان را از دید شخصیت اصلی که اتفاقات داستان درباره اوست می نویسد. مثال : به بانک ما خوش آمدید : هنری ساسار
زاویه دید بیرونی ( سینمایی ) : در این شیوه داستان گویی نویسنده مثل دوربین فیلمبرداری فقط چیزهایی را که در داستان می بیند و می شنود روی کاغذ می آورد و از هرگونه توضیح و تفسیر و درون نگری خودداری می کند . اوج این شیوه داستان گویی داستانی است که در آن فقط گفتگو ها و حوادث آمده است.مثال : آدمکش ها : همینگ وی
ما ( من + من + من + ...) : در این شیوه نویسنده یک داستان را تقریبا تکه تکه می کند و به دلیل اینکه هر شخصیتی ناظر و شاهد بهتری در هر قسمت از داستان بوده ، یا برای استفاده از دید های مختلف آدم های داستان ، روایت بخشی از داستان را از زبان او و به شیوه من راوی می گوید: مثال : بلندی های واذرینگ ( در ایران : بلندی های بادگیر ) : امیلی برونته
آنها ( او + او + او + ...): در این شیوه که به دانای کل مشهور است و از شیوه های بسیار پرطرفدار است نویسنده گویی بلاتشبیه ، همچون خدا از دید همه شخصیت های داستان مطلع است و استفاده می کند و همه چیز داستان را می داند و در همه جای داستان حضور دارد . مثال : جنگ و صلح : تولستوی
اما تکنیک در داستان و معرفی کتابهای که به شما کمک می کند بهتر تکنیکها را بشناسید
اینکه داستان را از کجا آغاز کنیم، به تکنیک داستان مربوط است. برخی داستانها از انتهای روایت آغاز میشوند. بدین معنا که شروع داستان درواقع پایان داستان است و نویسنده، داستان را از انتها به ابتدا روایت میکند.
مثال: (داستان یک شهر/ احمد محمود).
برخی داستانها بهصورت خطی روایت میشوند و داستان در طول زمان و در همان شکل پیش میرود.مثال: (جای خالی سلوچ/ محمود دولتآبادی). تپه های همچون فیل سفید از ارنست همینگوی
برخی نیز زمان را در هم میریزند، یعنی زمان بهطور دورانی در داستان وجود دارد و نویسنده با بازی زمانی، ذهن مخاطب را به داستان معطوف میکند. رمان «بوف کور» صادق هدایت از نمونههای این نوع تکنیک در داستاننویسی است.
چگونگی و نوع توصیف داستان نیز در مقولهی تکنیک میگنجد. مثال: (کوری/ ساراماگو).
انتخاب زمان روایت نیز در تکنیک قابل بررسی است. گاهی نویسنده زمان گذشته را برای بیان روایت انتخاب میکند و گویی همه چیز در زمان گذشته اتفاق افتاده است و راوی آن را برای خواننده بیان میکند.
مثال: (وداع با اسلحه/ همینگوی).
گاهی نیز نویسنده زمان حال را برای بیان روایت بهکار میگیرد و گویی همهچیز در همین حالا که داستان را میخوانیم اتفاق میافتد.
مثال: (اسیر زمان/ اسماعیل فصیح).
شکل ارائه داستان و دادن اطلاعات به خواننده نیز به مبحث تکنیک مربوط است..مثال: (پاککنها/ آلن ربگرییه)
شیوه روایت بهصورت کولاژ (بههم چسبانی) نیز نوعی تکنیک در داستاننویسی است. برای مثال میتوان به رمان «گور به گور» نوشته ویلیام فاکنر اشاره کرد.